یا لطیف
قرار این هفته ولنجک، مجموعه بام تهران بود. در هوای بسیار آلوده تهران، منطقه ولنجک هوای سالمی داشت. این هفته 4 نفر از دوستان خواب ماندند و برنامه 5 نفره اجرا شد.
 تا ایستگاه چشمه کوهپیمایی کردیم. و بعد نرمش دست جمعی انجام شد. آفتاب در حال طلوع بود که شروع به صبحانن خوردن کردیم.
این هفته تولد همنورد خوبمون حسین رهبر بود. تولد کوچیکی برگزار شد و به پایین حرکت کردیم.
برنامه ساعت 7:50 در پارکینگ ولنجک به پایان رسید. خدایا شکرت...

اکثر بچه های ثابت سه شنبه ها این هفته مسافرت بودند و فقط 8 نفر یودیم. این بار مسیر درکه و جنگل های کارا انتخاب ما بود.
با یه تاخیر ده دقیقه ای حرکت رو شروه کردیم. هوا گرگ و میش بود اما برگهای نارنجی در مسیر خود نمایی میکرد.
رفتیم و رفتیم تا به رودخانه ای رسیدیم که مسیر پلنگ چال و چین کلاغ را از هم جدا میکرد.
و قسمت جداب برنامه یعنی صبحانه... مم برای همه آش اورده بودم و یه صبحانه عالی رو در کنار هم خوردیم. راستییی این هفته تولد 2 سالگی سه شنبه های کوهستان بود. کیک تولد هم مامان المیرا خانم واسمون پخته بود. یه تولد جذاب رو گرفتیم تا دومین سال تولد سه شنبه های کوهستان رو خلوت اما خاطره انگیز تجربه کنیم.
خدایا شکرت.

یا لطیف

قرار این هفته ساعت 5 صبح  پارک جمشیدیه بود. همه بچه ها ساعت 4,55 سر قرار بودند. نماز صبح را خواندیم و حرکت کردیم.
تفاوت این هفته با هفته های پیش، حضور 6 مهمان در این برنامه بود. یکی از مهمان ها از آلمان و بقیه از شیراز و اهواز و شوشتر بودند.
بچه ها به مهمان ها خوشامد گفتند و معارفه انجام شد و حرکت کردیم.
مسیر این هفته کمی ستگین تر اما جذاب تر بود. ساعت 6,30 به ایستگاه هلال احمر رسیدیم و همانجا شروع به نرمش کردیم و بساط صبحانه را پهن کردیم. املت محمد رضا، سبزی تازه سمانه خانم، کلوچه های شوشتری و همچنین عطر قهوه ی آقا مهدی سفره صبحانه رو رنگین و معطر کرده بود.
در مسیر برگشت چند نکته آموزشی گفته شد و بعد از گرفتن چند عکس یادگاری برنامه این هفته نیز پایان یافت.

خدایا شکرت

یا لطیف

قرار این هفته مون ابتدای مسیر کوهنوردی دارآباد بود. دو تا از دوستان با تاخیر ده دقیقه ای رسیدند که البته جریمه تاخیر آنها خرید بستنی برای همه گروه شد.
ساعت 5,10 دقیقه حرکت کردیم. هوای پاییزی کاملا احساس میشد و آفتاب خانم هم در حال بالا اومدن بود.
طاعت 6,15 کمی بعد از چشمه جهان، به مکان استراحت رسیدیم. ده دقیقه نرمش سبک کردیم و به قسمت خوب برنامه یعنی صبحانه رسیدیم
دوستان خوبمون آقا مجتبی و ندا خانم روی ساج، واسمون املت درست کردند و صبحانه رویایی یی در خاطره ها ثبت شد.
بعد از اتمام برنامه و گرفتن جریمه دوستانی که دیر رسیده بودند، به سمت خانه حرکت کردیم...
خدایا شکرت

یا قادر

اولین سه شنبه پاییز 1400 در مسیر قله عرقچین کوهپیمایی کردیم. طبق معمول برنامه راس ساعت 5 شروع شد وبعد از صحبت های ابتدای مسیر و معرفی همنوردان جدید حرکت آغاز شد. حدود 1.15 دقیقه رو به بالا حرکت کردیم و همینطور که خورشید طلوع میکرد به جایگاه همیشگی صبحانه رسیدیم. ده دقیقه نرمش کردیم و به قسمت خوب برنامه یعنی صبحانه رسیدیم. جای دوستانی که نبودند خالی عجب املتی خوردیم...
و این برنامه نیز به لطف خدای بزرگ ساعت 7:50 دقیقه به اتمام رسید. خدایا شکرت.

یا قادر
و بالاخره آخرین سه شنبه تابستان رسید و ما در تاریخ 30 شهریور 1400 به بدرقه آن رفتیم.
طبق معمول راس ساعت 5 حرکت شروع شد. اینبار برنامه پارک سرخه حصار بود. مهتاب کامل بود و هوا بسیار عالی. بعد از حدود 1,15 دقیقه کوله ها را زمین گذاشتیم.  یک نرمش 5 دقیقه در هنگام طلوع آفتاب و با چشم انداز دماوند خستگی را از جانمان درآورد.
بعد از صبحانه جمع تصمیم گرفت تا به قله سرخه حصار برویم. حدود 8.30 روی قله سرخه حصار بودیم و ساعت 9.30 برنامه به اتمام رسید.
روز فوق العاده ای بود.خدا رو شکر

یا لطیف
بالاخره بعد از گذشت 40 روز و با بهتر شدن شرایط بیماری کرونا برنامه سه شنبه های کوهستان مجددا اجرا شد. طبق قرار دوستان ساعت 5 صبح در محل قرار، یعنی میدان درکه بودند. همگی بسیار مشتاق و دلتنگ.
قرار بود 14 نفر باشیم اما 2 نفر خواب مونده بودند و 12 نفر شدیم.  حرکت رو آغاز کردیم ، کمی بدن ها افت کرده بود و به این دلیل سرعت حرکت کمتر از قبل بود.
تا کمی بعد از کافه قندیل رفتیم و کوله ها رو زمین گذاشتیم. حدود 10 دقه نرمش کردیم و یک صبحانه بینظیر خستگیمون رو در آورد.
در مسیر برگشت به مناسبت تولد آقا هادی آب انار مهمون شدیم. جاتون خالی اولین آب انار امسالمون بود. و بعد از آن به مسیر برگشت ادامه دادیم و کمی بعد از ساعت 8 به ماشین ها رسیدیم.
 

یا لطیف
طبق قرار هر هفته ساعت 4:55 دقیقه همه همنوردان در محل قرار بودند. مسیر این هفته قله چین کلاغ بود. راس ساعت 5 حرکت آغاز شد...
بر خلاف روزهای گرمی که در اواسط مرداد ماه تجربه میکنیم، هوا خنک بود و باد روح نوازی میوزید. بعد از حدود 1:30 دقیقه به چشمه رسیدیم. سریع کوله ها رو زمین گذاشتیم و حدود 5 دقیقه نرمش کردیم. و بعد قسمت خوب داستان رسید، یعنی صبحانه... خیلی به بههه.
بعد از گرفتن چندین عکس دست جمعی رو به پایین حرکت کردیم و ساعت 8 در کنار ماشین ها بودیم و برنامه شماره 64 با یک گروه 14 نفره پر انرژی اجرا شد...
خدایا شکرت بابت این همه زیبایی.